بگذار که درها همگی بسته بمانند

وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست .....

ناصر حامدی

 

 


اسرار خانه داری

//Ashoora.ir|Faraj Begins

دعای فرج

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:,

] [ 23:32 ] [ هادی وزانی ]

[ ]

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند

معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی ، ساده بیایـــــی پایین

قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن

چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنــچه از رفتنت آمد بــــــه سرم را فـــردا

مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

نه نفهمید کســــی منزلت شمس مرا

قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند

کاظم بهمنی

 

 


اسرار خانه داری

//Ashoora.ir|Faraj Begins

دعای فرج

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:,

] [ 23:32 ] [ هادی وزانی ]

[ ]

انگار که یک کوه ، سفر کرده از این دشت

آنقدر که خالی شده ، بعد از تو جهانم ...

فاضل نظری

 

 


اسرار خانه داری

//Ashoora.ir|Faraj Begins

دعای فرج

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:,

] [ 23:32 ] [ هادی وزانی ]

[ ]

دیر کردی نازنینم کم کم آذر میرسد

عمر آبان ماه هم دارد به آخر میرسد

فرصت از کف میرود، امروز و فردا تا به کی؟

فصل عشق و عاشقی هم عاقبت سر میرسد

برگهای دفتر پاییز سرخ و زرد شد

آخرین برگ سفیدِ کهنه دفتر میرسد

زودتر برگرد تا وقتی بجا مانده هنوز

میرود پاییزِ عاشق، فصل دیگر میرسد

مهر و آبان طی شدند و نوبت آذر رسید

نازنینم زودتر، سرما سراسر میرسد

این هوا با عاشقان چندی مدارا میکند

فصل سرما، زوزه ی باد ستمگر میرسد

یک نفر با یک خبر ای کاش امشب میرسید

مژده می آورد برخیزید، دلبر میرسد...

 

شعر از فرهاد شریفی

 


 


اسرار خانه داری

//Ashoora.ir|Faraj Begins

دعای فرج

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:,

] [ 23:31 ] [ هادی وزانی ]

[ ]

دیوانه دلم سنگ به تو عین ثواب است

امید به هشیاری تو نقش برآب است


در کوچه و بازار چنان شهره ی خلقی

نامت همه جا پرسش وهم ختم جواب است


هرلحظه حضور تو چوآهی ست شرر خیز

دردی که قدم های تو لبریز عذاب است


با توست غم بی کسی وحسرت جانکاه

ای دشمن هر دوست چه آیین صواب است


مجنون زتو آموخت غم دربه دری را

کاین گونه به هر وادیه در بند سراب است


ای کاش طبیبی برسد حاذق و عاشق

احوال عمومی دلم سخت خراب است


گه کوه گرفتار غرورست و گهی کاه

گه زهر هلاهل شده گه باده ی ناب است


گفتم که چو دریاست به درگاه تو آرم

آنجا که دل مدعیان در تب و تاب است


امواج حضور تو چو برخاست بلم گفت

این دل به سراپرده ی عاشق حباب است

 

شعری زیبا از مرتضی برخورداری

 


اسرار خانه داری

//Ashoora.ir|Faraj Begins

دعای فرج

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:,

] [ 23:31 ] [ هادی وزانی ]

[ ]

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطرۀ آبم که در اندیشۀ دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی ست

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را

بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم

 

فاضل نظری

 


 


اسرار خانه داری

//Ashoora.ir|Faraj Begins

دعای فرج

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:,

] [ 23:30 ] [ هادی وزانی ]

[ ]

صدایم کن، چو لب وا می کنی عشق است

خودت را در دلم جا می کنی عشق است


تو با شرم قشنگ عمق چشمانت

مرا وقتی تماشا می کنی عشق است


سکوتی خفته در حجم نفس هایت

محبت را که حاشا می کنی عشق است

 

چه شد آن وقت دیدارت نمی دانم

همین امروز و فردا می کنی عشق است


تو کز پشت حصار پنجره هر روز

فضای شیشه را  ها  می کنی عشق است


میان کوچه می پاشی نجابت را

دلم را  اینچنین تا می کنی عشق است

شعر از ؟

 

 


اسرار خانه داری

//Ashoora.ir|Faraj Begins

دعای فرج

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:,

] [ 23:30 ] [ هادی وزانی ]

[ ]

چیزی بگو بگذار تا همصحبت باشم

لختی حریف لحظه های غربتت باشم

ای سهمت از بار امانت هر چه سنگین تر

بگذار تا من هم شریک قسمتت باشم

تاب آوری تا آسمان روی دوشت را

من هم ستونی در کنار قامتت باشم

از گوشه ای راهی نشان من بده ، بگذر

تا رخنه ای در قلعه بند فترتت باشم

سنگی شوم در برکه ی آرام اندوهت

با شعله واری در خمود خلوتت باشم

زخم عمیق انزوایت دیر پاییده است

وقت است تا پایان فصل عزلتت باشم

صورتگر چشمان غمگین تو خواهم بود

بگذار همچون آینه در خدمتت باشم

در خوابی و هنگام را از دست خواهی داد

معشوق من ! بگذار زنگ ساعتت باشم

 

مرحوم حسین منزوی

 


اسرار خانه داری

//Ashoora.ir|Faraj Begins

دعای فرج

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:,

] [ 23:30 ] [ هادی وزانی ]

[ ]

حال من خوب است اما با تو بهتر می‌شوم‌

آخ‌... تا می‌بینمت یک جور دیگر می‌شوم‌

با تو حس شعر در من بیشتر گل می‌کند

یاسم و باران که می‌بارد معطر می‌شوم‌

در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری‌

آسمان وقتی که می‌پوشی کبوتر می‌شوم

آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تـــو

می‌توانم مایه‌ی گهگاه‌ دلگرمی شوم‌

میل‌، میل توست‌ ، امّا بی تو باور کن که من‌

در هجوم بادهای سخت‌، پرپر می‌شوم

 

 


اسرار خانه داری

//Ashoora.ir|Faraj Begins

دعای فرج

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:,

] [ 23:29 ] [ هادی وزانی ]

[ ]

گرچه پیر است این تنم ، دل نوجوانی میکند

در خیال خام خود هی نغمه خوانی میکند

شرمی از پیری ندارد قلب بی پروای من

زیر چشمی بی حیا کار نهانی میکند

عاشقی ها میکند دل ، گرچه میداند که غم

لحظه لحظه از برایش نوحه خوانی میکند

هی بسازد نقشی ازروی نگاری هر دمی

درخیالش زیر گوشش پرده خوانی میکند

عقل بیچاره به گِل مانده ولیکن دست خود

داده بر دست ِ دل و ،با او تبانی میکند

گیج و منگم کرده این دل، آنچنانی کاین زبان

همچو او رفته ز دست و ، لنَتَرانی میکند

گفتمش رسوا مکن ما را بدین شهرو دیار

دیدمش رسوا مرا ، سطحِ جهانی میکند

بلبلی را دیده دل اندر شبی نیلوفری

دست وپایش کرده گم، شیرین زبانی میکند

 

استاد شهریار

 

 


اسرار خانه داری

//Ashoora.ir|Faraj Begins

دعای فرج

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:,

] [ 23:29 ] [ هادی وزانی ]

[ ]

گر آخرین فریب تو ، ای زندگی ، نبود

اینک هزار بار ، رها کرده بودمت

زان پیشتر که باز مرا سوی خود کِشی

در پیش پای مرگ فدا کرده بودمت

هر بار کز تو خواسته ام بر کنم امید

آغوش گرم خویش برویم گشاده ای

دانسته ام که هر چه کنی جز فریب نیست

اما درین فریب ، فسون ها نهاده ای

در پشت پرده ، هیچ مداری جز این فریب

لیکن هزار جامه بر اندام او کنی

چون از ملال روز و شبت خاطرم گرفت

او را طلب کنی و مرا رام او کنی

روزی نقاب عشق به رخسار او نهی

تا نوری از امید بتابد به خاطرم

روزی غرور شعر و هنر نام او کنی

تا سر بر آفتاب بسایم که شاعرم

در دام این فریب ، بسی دیر مانده ام

دیگر به عذر تازه نبخشم گناه خویش

ای زندگی ، دریغ که چون از تو بگسلم

در آخرین فریب تو جویم پناه خویش

 

نادر نادرپور

 


اسرار خانه داری

//Ashoora.ir|Faraj Begins

دعای فرج

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:,

] [ 23:28 ] [ هادی وزانی ]

[ ]

زیر باران بیا قدم بزنیم

حرف نشنیده ای به هم بزنیم

نو بگوییم و نو بیندیشیم

عادت کهنه را به هم بزنیم

و زباران کمی بیاموزیم

که بباریم و حرف کم بزنیم

کم بباریم اگر، ولی همه جا

عالمی را به چهره نم بزنیم

چتر را تا کنیم و خیس شویم

لحظه ای پشت پا به غم بزنیم

سخن از عشق خود بخود زیباست

سخن عاشقانه ای به هم بزنیم

قلم زندگی به دست دل است

زندگی را بیا رقم بزنیم

«سالکم» قطره ها در انتظار تواند

زیر باران بیا قدم بزنیم


 مجتبی کاشانی

 


اسرار خانه داری

//Ashoora.ir|Faraj Begins

دعای فرج

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:,

] [ 23:28 ] [ هادی وزانی ]

[ ]

گاهی شرار شرم و گاهی شور شیدایی ست

این آتش از هر سر که برخیزد تماشایی ست

دریا اگر سر می زند بر سنگ حق دارد

تنها دوای درد عشق ناشکیبایی ست

زیبای من! روزی که رفتی با خودم گفتم

چیزی که دیگر برنخواهدگشت زیبایی ست

راز مرا از چشمهایم می توان فهمید

این گریه های ناگهان از ترس رسوایی ست

این خیره ماندن ها به ساعت های دیواری

تمرین برای روزهایی که نمی آیی ست

شاید فقط عاشق بداند «او» چرا تنهاست:

کامل ترین معنا برای عشق تنهایی ست


فاضل نظری

 

 


اسرار خانه داری

//Ashoora.ir|Faraj Begins

دعای فرج

[ یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:,

] [ 23:27 ] [ هادی وزانی ]

[ ]